love poemes (شعرهای عاشقانه)
Designer: Mohammad Theme
یکی رابر مراد دل رسانی یکی را برغم هجران نشانی یکی را همچو مشعل برفروزی میان شعله ها جانش بسوزی خوشا آنکس که جانش از تو سوزد چوشمعی پای تا سربر فروزد خوشا عشق وخوشا ناکامی عشق خوشا رسوایی وبدنامی عشق خوشا بر جان من هر شام وهر روز همه دردو همه داغ وهمه سوز خوشا عاشق شدن اما جدایی خوشا عشق ونوای بی نوایی خوشا درسوز عشقی سوختن ها درون شعله اش افروختن ها چوعاشق ازنگارش کام گیرد چراغ آرزوهایش بمیرد اگرمیداد لیلی کام مجنون کجا افسانه میشد نام مجنون؟ هزاران دل به حسرت خون شد از عشق یکی دراین میان مجنون شد ازعشق دراین آتش هرآنکس بیشتر سوخت چراغش درجهان روشنتر افروخت نوای عاشقان دربی نواییست دوام عاشقی ها در جداییست ای که خود سایه ی بالای سرم میباشی مایه ی برکت چشمان ترم میباشی کمکم کن که دوباره به تو محتاج شدم بازهم درمعرکه چشم توتاراج شدم چندوقتی است که مرا عاشق خودساخته ای آتش عشق به این غمکده انداخته ای چندسالست که از عشق تومحروم شدم باز قربانی این سنت مرسوم شدم من به چشمان اهوراییت ایمان دارم با که گویم که تورادوست ترازجان دارم همه ی داروندارم همه چیزم هستی وبه قول دل غم دیده عزیزم هستی شیوه عشق تو آموخت که عاشق باشم پای چشمان نجیب توشقایق باشم نشاط انگیزو ماتم زایی ای عشق عجب رسواگرورسوایی ای عشق اگرجنگ تو با جانی ستیزد چنان افتد که هرگز برنخیزد تورایک فن نباشد ذو فنونی بلای عقل ومبنای جنونی تولیلی را زخوبی طاق کردی گل وگلخانه آفاق کردی اگربر او نمک دادی تو دادی بدو خوی ملک دادی تودادی لبش گلرنگ اگرکردی تو کردی دلش راسنگ اگر کردی تو کردی به ازلیلی فراوان بود درشهر به نیروی توشدجانانه دهر تومجنون رابه شهر افسانه کردی زهجرانه زنی دیوانه کردی تو اورا ناله واندوه دادی زمحنت سر به دشت و کوه دادی چه دلها کزتوچون دریای خون است چه سرها کزتو صحرای جنون است به شیرین دلستانی رایاد دادی وز ان فرهاد را برباد دادای سروجان ودلش جای جنون شد گران کوهی زعشقش بیستون شد زشیرین تلخ کردی کام فرهاد بلند اوازه کردی نام فرهاد یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم گرچه در خودشکستیم صدایی نکنیم یادمان باشد اگرخاطرمان تنها شد طلب عشق ز هربی سروپایی نکنیم اینقدرخودت رانگیر!اینقدرباتکبروغرور با آدم حرف نزن!فکرنکن که خیلی فوق العاده! ای شاید اون کم توقعه!
کلمات کلیدی: 
()
کلمات کلیدی: ()
کلمات کلیدی: ()
کلمات کلیدی: ()
| Design By : Theam.TK |
حیف فرهاد که با این همه شیرین کاری/شد به خواب عدم از تلخی افسانه خویش
