سفارش تبلیغ
صبا ویژن


love poemes (شعرهای عاشقانه)

Designer: Mohammad Theme

(ای وای از دست بابا و مامان)

 

یادم آن روزی که بودم اولی

ناز و طناز و عزیز و فلفلی

 

شاه خانه بودم و با داد و دود

هر چه را می خواستم آماده بود

 

وای از آن روزی که آمد دومی

نق نقو و بد ادا و دمدمی

 

من وزیر گشتم و افتادم به چاه

دومی هم جای من شد پادشاه

 

تا به خود آیم و خودداری کنم

سومی هم آمد و شد خواهرم

 

دختری زیبا و خوشرو مثل ماه

من و داداشم کشیدیم سوز و آه

 

جای سبزی و نشاط و خرمی

سر رسید از روزگاران چهارمی

 

دیگر آن خانه برایم تنگ بود

سبزی و گل در نگاهم سنگ بود

 

داشتم می کردم عادت ناگهان

پنجمی هم پانهاد در این جهان

 

بهر سوختن، پنج تن کافی نبود

ششمی هیزم شد و من مثل دود

 

ناصر و شهناز و مهناز و شهین

احمد و عباس و هفتم شد مهین

 

ای امان و ای امان و ای امان

ای امان از دست بابا و مامان

 

بار دیگر مادرم شد حامله

این که آید تیم فوتبال کامله

 

ناصر و شهناز و مهناز و شهین

احمد و عباس و فرهاد و مهین

 

علی مردان و گل معصومه جان

آخریش هم می شود دروازه بان



کلمات کلیدی:
نوشته شده در یکشنبه 92 تیر 16ساعت 6:47 عصر توسط کتی| ()|

 

در دلم آرزوی آمدنت می میرد

و میان من و تو فاصله جا میگیرد

من در این دشت جنون تنهایم

من از این فاصله ها بیزارم

و در این گستره فاصله ها می میرم

من میان شب و روز

در تن خشک زمین

من میان صحرا

همه جا یکه و تنها

خسته از جور زمان

با تنی خورده به جان زخمی چند

میزنم بانگ که وااااااای

هستی ام رفته به باد

ضجه ام را که شنید؟

جای دل تنگ تر از مشت من است

 

 نفسم می گیرد

می گشایم نفسی پنجره را

تا تمامیت تن خود را به هوا بسپارم

 



کلمات کلیدی:
نوشته شده در یکشنبه 91 مرداد 1ساعت 6:13 عصر توسط کتی| ()|

www.selena361.blogfa.com

دلم از  نرگس   بیمار  تو   بیمارتر  است 
  
      چاره کن درد کسى کز همه ناچارتر است

من بدین طالع برگشته چه خواهم کرد? 

       که  ز مژگان  سیاه  تو نگون  سارتر 

گر  تواش  وعده دیدار   ندادى   امشب 
 
      پس  چرا دیده  من از  همه  بیدارتر  است؟

هر  گرفتار    که   در بند تو    می نالد زار 

        مى برد  حسرت  صیدى  که گرفتارتر است

عقل پرسید که دشوارتر از مردن چیست  

       عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است


کلمات کلیدی:
نوشته شده در جمعه 91 تیر 23ساعت 8:10 عصر توسط کتی| ()|

   چه کسی می گوید:


           که گرانی شده است؟ دوره ارزانی است!

 

           دل ربودن ارزان، دل شکستن ارزان!

 

        دوستی ارزان است! دشمنی ها ارزان،

چه شرافت ارزان!

 

              تن عریان ارزان، آبرو قیمت یک تکه نان

  و دروغ از همه چیز ارزان تر!

 

       قیمت عشق چقدر کم شده است،

 کمتر از آب روان!

 

و چه تخفیف بزرگی خورده است،

 قیمت هر انسان



کلمات کلیدی:
نوشته شده در یکشنبه 91 تیر 4ساعت 3:36 عصر توسط کتی| ()|

its the funy web

www.selena361.blogfa.com

 

دختری از کوچه باغی می گذشت

یک پسر در راه ناگه سبز گشت

در پی اش افتادو گفتا او سلام

بعد از آن دیگرنگفتا او کلام

دختر اما ناگهان وبی درنگ

سوی او برگشت مانند پلنگ

گفت با او بچه پر روی خفن

می دهی زحمت به بانویی چو من؟

من که نامم هست آزیتای صدر

من که زیبایم مثال ماه بدر

من که درنبش خیابان بهار

میکنم در شرکت رایانه کار

دختری چون من که خیلی خانومه

بیستوشش ساله،مجرد، دیپلمه

دختری که خانه اش در شهرک است

کوی پنجم،نبش کوچه،نمره شصت

درچه مورد با تو گردد هم کلام؟

باتو من حرفی ندارم والسلام!!!!



کلمات کلیدی:
نوشته شده در چهارشنبه 91 خرداد 17ساعت 5:10 عصر توسط کتی| ()|


Design By : Theam.TK