love poemes (شعرهای عاشقانه)
Designer: Mohammad Theme
دیوانه یکی دیوانه ای آتش بر افروخت در آن هنگامه جان خویش را سوخت همه خاکسترش را باد می برد وجودش را جهان از یاد می برد تو همچون آتشی ای عشق جان سوز من آن دیوانه مرد آتش افروز من آن دیوانه آتش پرستم در این آتش خوشم تا زند هستم بزن آتش به عود استخوانم که بوی عشق بر خیزد ز جانم خوشم با این چنین دیوانگی ها که میخندم به آن فرزانگی ها به غیر از مردن از یاد رفتن غباری گشتن و بر باد رفتن در این عالم سر انجامی نداریم چه فرجامی؟که فرجامی نداریم لهیبی چو آه تیره روزان بساز ای عشق وجانم را بسوزان بیا،آتش بزن ،خاکسترم کن مسم،در بوته ی هستی،زرم کن!
کلمات کلیدی: نوشته شده در یکشنبه 90 بهمن 30ساعت
8:1 عصر توسط کتی
Design By : Theam.TK |